ترجمه و تلخیص: مریم محبی

از اصول اصلی نظریۀ سیستم‌های بیناذهنیتی و روانشناسی خود برای درک بهتر و درمان زوج‌ها استفاده می‌شود، مثل استولر و اتوود (۱۹۹۲). مفاهیمی نظیر نیازهای ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه)، اصول سازمان‌دهی ناخودآگاه و الگوهای ارتباطی آموخته‌شده برای مفهوم‌سازی مشکلات رایج زوج‌ها به کار گرفته می‌شوند. روش درمانی‌ای که طراحی می شود شامل موارد زیر است:

o گوش دادن از منظر ذهنی هر یک از زوجین.
o ایجاد یک گفت‌وگوی درمانی که از طریق آن، نیازهای مربوط به ابژۀ خویشتنیِ (سلف -ابژه) هر یک از زوجین، روش‌های سازماندهی تجربه و الگوهای مرتبط می‌توانند به‌تدریج و به شکلی برجسته تشریح شود و تغییر شکل پیدا کنند.
o ایجاد تجربه‌های ارتباطی جدیدِ هر یک از زوجین با زوج‌درمانگر و در نهایت ارتباطی جدید بین زوجین. سپس چهار مفهوم روانشناسی خود (سلف) مورد بحث قرار می‌گیرد که با برخی از پُرچالش‌ترین جنبه‌های روانکاوی زوجین همراه است،.

زوج‌درمانی کار دشواری است. غوطه‌ور شدن در دنیای درونی یک شخص، فهمیدن آن فرد به اندازۀ گذاشتن دو نفر به حال خودشان سخت است. به‌علاوه، زوج‌درمانگر تلاش می‌کند، نه‌تنها تجربۀ ذهنی هر یک از زوجین را ردیابی کند، بلکه فرایند و کیفیت تعاملات موجود میان زوجین و همین‌طور تعاملات موجود میان خود و هر یک از آنها و همچنین تجربه‌های درونی خود را نیز دنبال و پیگیری کند. او می‌کوشد تا به شکلی هماهنگ و متناسب به نیازهای هر یک از زوجین پاسخ دهد، در‌عین‌حال که سعی می‌کند این دو را در جایگاه فعلی‌شان بههم نزدیک‌تر کند، سعی دارد نسبت به‌هم نیز آسیب‌زا نگه دارد. صرف‌نظر از مدل نظری، این شکل از درمان دشوار است، اما یک درک نظری دقیق و شفاف از دلایل مشکلات زوج‌ها و همچنین روش‌هایی برای تسهیل تغييرات می‌تواند زوج‌درمانگر را ساختارمند کرده و در مسیر پیشرفت نگه دارد تا او بتواند حتی نسبت به سرسخت‌ترین زوج‌ها هم به کارش ادامه دهد و بهترین واکنش را نسبت به آنها نشان دهد.

دیدگاه معاصر روانشناسی خود (سلف) و چارچوب روانکاوی بیناذهنیتی (اینترسابجکتیویتی) مفاهیم بسیاری را مطرح می‌کند که برای چالش‌های منحصر‌به‌فرد روانکاوی با زوج‌ها، بسیار کاربردی‌ است. در مفاهیم مربوط به تجربۀ ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه)، تأکید بر اصول سازمان‌دهی ناخودآگاه، الگوهای ارتباطی آموخته‌شده، گوش دادن از منظر بیمار است و نقطه‌نظر این مدل نسبت به دفاعی بودن و پرخاشگری برای داشتن درکی بهتر و مداخلۀ درمانی با زوج های دچار مشکل، بسیار سودمند است.
این چارچوب از چندین حیث مهم با رویکردهای کلاسیک و روابط ابژه‌ای که نسبت به درمان زوج‌ها وجود دارند -مثل رویکرد دیکس (۱۹۶۷)، شارف و شارف (۱۹۹۱)- متفاوت است و رویکرد روانکاوانۀ دیگری برای این شکل درمانیِ چالش‌برانگیز اما قدرتمند و پُرمزیت پیشنهاد می‌دهد.

 

تجربۀ ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) و شکست ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) در روابط زوجین
مفهوم تجربة ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) که در ابتدا توسط کوهات (۱۹۷۱، ۱۹۷۷، ۱۹۸۴) مطرح شد به این معناست: تجربه‌هایی که به فرد کمک می‌کند تا احساس منسجم و مثبتی از خویشتن را تقویت و حفظ کند. در واقع، افراد شریکی می‌خواهند که باعث شود آنها احساس بهتری داشته باشند نه احساسی بدتر؛ معمولا این یعنی فردی بادَرک، مثبت و تأیید‌کننده، کسی که آنها تحسینش کنند و زمان‌هایی که استرس دارند به او تکیه کنند، کسی که با تجربیاتش و توانایی سامان‌بخشی و انسجامِ احساساتش به فرد کمک می‌کند؛ شخصی که فرد با او احساس شباهت می‌کند و نسبت به او تعلق خاطر دارد -به عبارت دیگر، شخصی که مانند منبعی قابل اطمینان از تجربۀ ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه‌ای) عمل می‌کند. زوج‌های ناسازگار و دچار مشکل قادر نیستند این تجربیات را به شکلی قابل اطمینان به یکدیگر ارائه دهند. عدم داشتن تجربۀ ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه‌ای) مورد نیاز مسبب بیشتر یا تمام مشکلات بازنمایی زوج‌ها است، خواه این مشکلات شامل ناسازگاری یا رفع وظیفه (بی‌تفاوتی) باشند، و خواه آشکارا مشکلاتی در ارتباط با رابطۀ جنسی، پول، کارهای خانه، والدگری، خویشاوندان همسر و یا هر چیز دیگر باشند.
برای مثال، اختلافات مربوط به پول غالبا مربوط به نیاز یکی از زوجین به تجربۀ ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) از ایمنی و امنیت است که با پس‌انداز کردن تأمین می‌شود و در مقابل نیاز دیگری به احساس مورد تأیید قرار گرفتن، ترغيب شدن، تسکین یافتن قرار می‌گیرد و در غیر این صورت با خرید کردن و پول خرج کردن فرد احساس بهتری را تجربه می‌کند.

حالت خویشتن هر زوج
روابط زوجین تا اندازۀ زیادی تحت تأثیر میزان افزایش احساس مثبت و منسجم از خود (سلف) و توانایی بیان کردن، تنظیم کردن و منسجم ساختن عواطف توسط هر یک از آنهاست. افرادی که چنین تجربه‌ای نداشتند برای ارائۀ کارکردهای خود (سلف)، نظير احساس تأیید یا آرامش، بیشتر به دیگران وابسته هستند. آنها نسبت به آسیب‌ها یا شکست‌های ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) واکنش پذیرترند یا به واسطۀ تجربۀ عاطفی خود خیلی درهم‌شکسته می‌شوند وقتی یکی از زوج‌ها به روانکاوی یا درمانِ فردی رو می‌آورد، روانکاو یا درمانگر همان‌طور که انتظارش می‌رود اغلب به این نتیجه می‌رسد که درمان فردی باید به بیمار کمک کند تا از این رابطۀ رنج‌آور و مخرّب آشکار بیرون بیاید. این گزینه مطمئناً در بعضی موارد می‌تواند بهترین راه حل باشد، اما همان‌طور که در این مقاله نشان خواهم داد، [درمان] برای بسیاری از افراد با ماندن و بررسی کردن عمیق رابطه‌ است که الگوها و قالب‌های سازمان‌دهندۀ ناخودآگاه برای برقراری رابطه شفاف‌تر می‌شوند، و اغلب شفاف‌سازی بیشتر از این در ابعاد فردی است که امکان‌پذیر است.

سازمان‌دهی تجربۀ هر زوج
روابط زوجین تحت تأثیر شیوه‌های خاصی است که آنها به واسطۀ آن یکدیگر را تجربه می‌کنند و همچنین تعامل موجود میان‌شان را. طبق نظریۀ بیناذهنیتی (اینترسابجکتیویتی)، افراد دنیا را از دریچۀ لنز خود می‌بینند و با چارچوب‌های سازمان‌دهندۀ خاص خودشان –قالب‌ها یا اصول سامان‌دهندۀ ناخودآگاهی که منحصربه‌فرد است- تجربه می‌کنند و اکثر آنها بر اساس تجربه‌های ارتباطی اولیه شکل گرفته است (استولر، برندشافت و اتوود، ۱۹۸۷). این تعریف معاصر انتقال است که با دیدگاه پیشین آن که انتقال را در قالب تحریف، برون فکنی و غیره می‌دانست، تفاوت دارد. این فرایندهای سازمان‌دهندۀ ناخودآگاه روی آنچه انتظار و ترس زوجین در روابط است، همچنین آنچه آنها به آن توجه می‌کنند یا در پیِ آن هستند، «معنای» روانی تعامل و واکنشهای احساسی و رفتاری‌شان به دیگران، تأثیر می‌گذارد.

الگوهای ارتباطی میان زوجین
چارچوب‌های مربوط به سازماندهی و ظرفیت‌های خود (سلف) که در دو بخش قبلی مورد بررسی قرار گرفت، روی نحوۀ رفتار افراد در روابط تأثیر می‌گذارند. این چارچوب‌ها روی نحوۀ یادآوری و گوش‌زد کردن ما به دیگران در خصوص نیازها و احساسات‌مان، نحوۀ برخورد ما زمانی که آسیب می‌بینیم و دلشکسته یا عصبانی می‌شویم، چگونگی ابراز نیازها و احساسات جنسی‌مان و غیره، تأثیر می‌گذارند. این الگوها بر اساس الگوهای تعاملی‌ای که کودک در حال رشد شاهد بخشی از آنها بوده، درونی شده.

زوج‌درمانی: بهبود پاسخ‌دهی ابژۀ خویشتنی (سلف-آبجکت) میان زوجین
در این مدل، هدف اصلی درمان، کمک کردن به زوج هاست تا بهتر بتوانند برای یکدیگر به شکلی قابل اعتماد و متقابل به عنوان منبعی از تجربه‌های ابژۀ خویشتنی (سلف-ابژه) عمل کنند. انجام چنین کاری مستلزم داشتن توانایی گفت‌وگو دربارۀ نیازها به شکلی واضح است فهمیدن نیازهای یکدیگر و توجه داشتن به نشانه‌های یکدیگر، درک کردن رفتارها و تجربۀ یکدیگر، مدارا کردن با ضعف‌های تلقینی، همدلی با شکست‌های گاه‌به‌گاه بدون این‌که آنها را تهدیدی برای خود بدانیم، و بهبود سریع گسیختگی‌های همدلانه است. این توانایی‌ها با سه حوزهای که در بالا به آن پرداخته شد، مرتبط است: وضعیت خود (سلف)، سازماندهی تجربۀ انتقال دیگران و الگوهای ارتباطی آموخته‌شده.

مفاهیم روانشناسی خود (سلف) و مشکلات رایج در درمان زوجين
ابعاد مختلف نظریۀ روانشناسی خود (سلف) با مشکلاتی همراه است که معمولا در درمان زوج پدیدار می‌شود. این مشکلات شامل مواردی می‌شوند که در آن درمانگر یکی از زوجین را خیلی راحت‌تر از دیگری درک می‌کند؛ مواردی که در آن یکی از زوجین یا هر دوِ آنها به‌راحتی از لحاظ خودشیفتگی آسیب می‌بینند، حالت دفاعی می‌گیرند یا مقاومت می‌کنند؛ زوج‌هایی که مورد سرزنش قرار می‌گیرند، حالتی خصمانه و یا تهاجمی پیدا می‌کنند.

غوطه‌وری همدلانۀ برابر
مفهوم گوش دادن از زاویه‌دید ذهنی خود بیمار، نقشی مهم و اساسی در درمان فردی دارد و حتی نقشی مهم‌تری در روانکاوی زوج دارد در روانکاوی زوایه‌دید دیگری هم وجود دارد، و باید از آن طرف هم شنیده شود. تأكید بر درک کردن هر بیمار از زاویه‌دید ذهنی خودِ او می‌تواند به درمانگران کمک کند تا از افتادن در دام روانکاوی کلاسیک زوجین اجتناب کنند: گرایش به شناخت یا درک راحت‌تر یکی از زوجین نسبت به دیگری و دانسته یا نادانسته جانب‌داری از یکی در برابر دیگری.

زخم خودشیفتگی و گسیختگی و توالی ترمیم :
از نظر نویسنده، خطر آسیبِ ناشی از خودشیفتگی در روانکاوی زوجین بسیار بیشتر از روش‌های درمانی فردی است.
زوج‌ها اغلب در طی جلسات زوج‌درمانی به یکدیگر آسیب می‌رسانند و به این خاطر که توجه درمانگر تقسیم می‌شود گسیختگی‌های همدلانه میان درمانگر و بیمار نیز بیشتر اتفاق می‌افتد. در نتیجه، تشخیص آسیب‌پذیری ناشی از خودشیفتگی و تأکید روی بهبود گسیختگی‌های همدلانه در کار با زوج‌ها از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

دفاعی بودن و مقاومت به منزلۀ خودمراقبتی و محافظت از خود
دیدگاه روانشناسی خود (سلف)، دفاعی بودن و مقاومت را به‌مثابه «اقدامات ضروری برای دفاع از خود» (وولف، ۱۹۸۴) می‌داند که نقش مهمی در درمان فردی دارد، اما شاید در روانکاوی زوج نقش مهم‌تری داشته باشد. در واقع در مقایسه با امنیت و اطمینان موجود در جلسۀ روانکاوی فردی، زوج‌ها اغلب حالت دفاعی بیشتری به خود می‌گیرند و مقاوم‌تر هستند. برای مثال، درمانگر زوج‌ها اغلب با زوج‌هایی درگیر است که یکی از آنها یا هر دوِ آنها اکیدا به این باور دارند که مشکلات موجود در روابط زناشویی آنها صرفا یا عمدتا به واسطۀ شخص دیگر ایجاد می‌شود. مثال‌های دیگر شامل زوج‌هایی می‌شود که بر سرِ هرگونه بازخورد انتقادی مشاجره می‌کنند یا آن را رد می‌کنند، یا زوج‌هایی که در روابط آنها یکی از زوجین یا هر دوِ آنها علی‌رغم مشکلاتی آشکار در رابطه، به‌شدت نسبت به قرار گرفتن در فرایند زوج‌درمانی از خود مقاومت نشان می‌دهند. در چنین مواردی، تمرکز روی گوش دادن از زاویه‌دید ذهني هر یک از زوجهاست (که می‌تواند دربارۀ زوجی که حاضر نیست، تصویرسازی شود) و درک کردن عملکرد دفاع از خود در این رفتار تدافعی می‌تواند بی‌نهایت سودمند و مفید باشد.

پرخاشگری و خصومت، نشانه‌هایی از زخم خودشیفتگی
در نهایت، سر‌و‌کار داشتن و ارتباط برقرار کردن با تهدید، واژه‌ها یا حتی کنش‌های پرخاشگرانه و تهدید‌کننده در درمان فردی بسیار دشوار است، اما وقتی که این‌ها دو برابر می‌شوند یا حتی سه برابر (زمانی که درمانگر هم از کوره در‌می‌رود)، کار بسیار سخت و دشوار خواهد شد. نظریۀ روانشناسی خود از عصبانیت و پرخاشگری به‌مثابه عامل ثانویه در ایجاد آسیب‌های ناشی از خودشفيتگی یا تهدید شناختی خویشتن یاد می‌کند (کوهات، ۱۹۷۲) که می‌تواند به درمانگرها کمک کند تا در مواجه با هرج‌و‌مرج و آشفتگی، ملاحظه‌کار باقی بمانند و نسبت به آن به شیوه‌ای واکنش نشان دهند که بتوانند بیشترین کمک ممکن را به افراد کنند تا وارد جایگاهی انتقادپذیرتر و کمتر خصمانه شوند. رفتارهای پرخاشگرانه، نظیر پرخاشگری کلامی، می‌تواند به‌مثابه تلاشی برای انجام یک یا چند مورد از این موارد باشد: دربارۀ احساس آسیب‌دیدگی یا تهدید گفت‌وگو کنید و به رفتار آسیب‌زا خاتمه دهید، خواستۀ خود را تقاضا کنید یا در ‌غیر ‌این‌صورت واکنش‌های خود ابژه‌ای به‌شدت مورد نیاز را ابراز کنید و خود را ترمیم یا تقویت کنید. عصبانیت، به‌ویژه خشم به‌حق یا جانب‌دارانه و توهین‌آمیز، می‌تواند انرژی‌بخش و حیات‌بخش باشد. (لاچمن، ۲۰۰۰)

منبع:

Couple Therapy from the perspective of self psychology and intersubjectivity theory Carla Leonem, Ph.D. (2008).

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *