ترجمه و تلخیص: دکتر گلنوش شهباز

 

در این مقاله، آندره گرین، با استفاده از معرفی بيماران به توصیف دو نوع نارسيسيزم مثبت و منفی پرداخته و آنها را از هم متمایز کرده است.

در هر دونوع نارسيسيزم محیطی تهی از ابژه و فقر روابط در زندگی فرد جلب توجه مى‌کند. با این تفاوت که در نارسیسیزم مثبت موردی را مثال زده که کناره‌گیری از روابط و خالی بودن ابژه در محیط فرد به دلیل حس خودبزرگ‌بینی، نارضایتی و ایده‌آل‌سازی خود self-idealization بوده‌است.

در اینجا به نوعی فرد خود ‌را برتر از دیگران می‌داند. او دیگران را بی‌ارزش و معمولی، می‌بیند و در حد و حدود خود نمی‌داند.

این در حالی است که در نارسیسیزم منفی نیز شاهد کناره‌گیری از روابط هستیم، با این استدلال که خود فرد ارزشمند نبوده و مستحق هیچ‌گونه لذت و ارضایی در زندگی نیست.

گرین معتقد است اشتباهی که در کار بالینی رخ می‌دهد این است که معمولاً نارسيسيزم منفی را با مازوخيسم اخلاقی یکسان درنظر می‌گیرند. برعکسِ مازوخیسم اخلاقی، افراد با پاتولوژی نارسیسیزم منفی به دنبال تنبیه برای کاهش رنج و عذاب خود نیستند؛ آنها اصلاً دنبال هیچ چیز نیستند بلکه تک و تنها به انتظار مرگ نشسته‌اند. زندگی‌شان تهی است و هیچ بینشی در درمان رخ نمی‌دهد.

او‌ بیمار زن به شدت افسرده با پاتولوژی نارسیسیزم منفی را مثال می‌زند؛ اگرچه روانکاو تنها ابژه قابل تحمل برای این بیمار بود اما او‌ نمی‌توانست آنچه را که روانکاو به او می داده بگیرد و استفاده کند. طبیعتاً هیچ درکی از دنیای روانی بیمار در طی درمان رخ نداد و آهنگ زندگی همیشه برای او درد نواخت.

گرین نتیجه می‌گیرد که در هر مرحله از رشد حالات روانی متنوعی وجود دارد که در آنها زور روابط نارسیستیک بر روابط با ابژه‌ها می‌چربد.

اگر همچنان مسیر رشد به سمت روابط نارسیستیک منحرف شود، مسیر انحرافی دو شکل به خود می‌گیرد:

۱)کناره‌گیری از دیگران، تمرکز کامل بر تغذیه و پرستش خود

۲) کناره‌گیری از ابژه‌ها و به انتظار مرگ نشستن!

 

✳️ Reference:

Green, Andre(2002): “A Dual conception of Narcissism: Positive and Negative Organizations” The Psychoanalytic Quarterly.

 

 

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *