ترجمه و تلخیص: سبا مقدم

 

در سالهاي اخير، ماهیت مشكلات بين زوجين تغيير كرده و تعداد مراجعه زوج هايي كه در همان اوايلِ رابطه به علت خشم، نفرت، کینه، و رفتارهای پرخاشگرانه دچار مشکل می شوند، روز به روز رو به افزايش است.

در این گونه مواقع، درخواست زوج درمانی مي تواند به معناى نياز به يك فضاى امن و مهار کننده براى کنترل رابطه اى كه بیش از حد مخرب و آسیب زننده شده است، باشد.
در چنين رابطه اى «تأمل» (1) بر مسائل امکان پذیر نیست؛ (منظور از تأمل توانايي انديشيدن به احساسات و افكار خود و ديگري، توانايي توضيح دادنِ تجربه حال و گذشته خود در قالب احساسات، عقايد، مقاصد و تعارضات است. )

در چنین شرایطی شيوهٔ ورود درمانگر به رابطه دو نفرۀ زوج بر روند تحليل اهميت فراوان دارد، چه بسا بيش از تعبيرهايش؛
درواقع درمانگر بين دنيای درونی و بيرونی خود در حركت است، بدین معنا که با تمام احساسات، افکار، خاطرات، تئوری ها، تجارب گذشته و حالش در اين لحظه و در اين رابطه حضور دارد. در نتيجه نمى تواند بطور كامل از زوجی كه در حال گوش دادن به آنهاست، جدا باشد؛ بلکه در این رابطه و اتفاقاتی که در آن می افتد، سهیم و تاثیرگذار است.

آنچه در ميدان بيناذهنيتى (2) درمانگر و زوج رخ مي دهد، از یک طرف به عوامل بين فردی و يا همان توافقِ ناخودآگاه (3) بين زن و شوهر بستگی دارد و از طرف دیگر به شخصيت و رفتار درمانگر كه باعث بروز عوامل و اتفاقاتی خاص در رابطه زوج می شود.
در اين رويكرد، ساختن آنچه به ارتباط آنها کمك مي كند، توسط هر ٣ شركت كننده (زوج و درمانگر) در فضاى درمانى رخ می دهد.

پريشانی های روحی و ارتباطی زوج هایی كه به خصوص با مشکلاتی در زمینه خشم و عصبانیت های شدید مراجعه می کنند، مي تواند مربوط به عوامل زير باشد:
١-شكست در هماهنگی عاطفی (4) (عدم درک به موقع و دقیق از شرايط روحی یکدیگر)
٢- پاسخ ندادن به نيازهای عاطفی طرف مقابل
٣-نگران بودن و داشتنِ پيش بينی های منفی در مورد عدم توازن هاى موجود
(خصوصاً در مورد بيمارانی صادق است كه تاريخچهٔ ترومای شديد يا محروميت عاطفی جدی داشته اند.)

در این رویکرد با وجود اين كه فرافکنی های بیماران از سناریوهای درون-روانی شان نشأت می گیرد، ولی بر اين واقعيت تأكيد مى شود كه این سناریوها در خلاء رخ نمی دهند و تحت تأثير رفتار درمانگر هم هستند.
به همين دليل درمانگر مي تواند از اتفاقات مختلف رخ داده به شيوهٔ خاص خود استفاده كند و در عين حال كه در رابطه حضور فعال دارد، فرصت تجربه كردن با رويكرد عاطفی جديد (در برخورد مشکلات)، چارچوب فكری متفاوت (در فهم مسائل) و شکلی از تأمل که تا پیش از این وجود نداشته، را ارائه دهد.

در رويكرد بيناذهنيتى، انتقال متقابل نيز معنایی متفاوت دارد و صرفاً پاسخ عاطفی به فرافکنی های مریض نيست. درمانگر بايد اجازه دهد تجارب هيجانی موجود در رابطه زوج كه تا پيش از اين برای آنها كلمه و فكر وجود نداشته، بر او تاثير بگذارند، تا بتواند از این طریق آنچه افراد به صورت ثابت و بدون تغيير وارد رابطه با یکدیگر مي كنند را ترجمه كند.

درمانگر باید نسبت به احساساتی که به‌دنبال خشم و رفتار خشونت آمیز زوجین با یکدیگر، در او بیدار/تولید می شود، هشیار و نسبت به برون ریزی (5) آنها آگاه باشد. یک اتفاق معمول در این زمینه، کناره گیری عاطفی درمانگر از رابطه زوج می باشد: به عنوان مثال بی توجهی و نپرداختن به مطالب جلسه و بی علاقگی نسبت به حالت های احساسی و هیجانی آنها از جانب درمانگر انعكاس خشم خود اوست.

ولی لازم به یادآوری است که در رابطه زوج های عصبانی و پرخاشگر، آنچه از دست رفته و نیاز به ترمیم جدی دارد، توان حفظ کردنِ(6) تکانه های پرخاشگرانه است. این کار به درمانگر واگذار می شود تا با کار بروی انتقال، فضایی ایجاد کند که در آن توان هضم و فهم پويايى هاى رابطه ممكن و تجربه شكلِ جديدی از رابطه برقرار كردن مقدور باشد.

(1). Reflexive Function (Fonagy & Target, -996)
(2). Intersubjective Field
(3). Unconscious Agreement (Dicks, 1967)
(4). Emotional Tuning
(5). Enactment
(6). Containing

Reference:  Monguzzi, F (2011). Anger and aggressiveness in couple therapy: some clinical consideration from an intersubjective. Couple and family psychoanalysis 1(2)210-221

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *