ترجمه و تلخیص: بهارک دلاور

 

انسان‌ها بدون توجه به نوع ساختار شخصیتی و توانمندی در اداره تکانه هایشان، به دلیل برخورداری از بخش ویرانگر بشری، می توانند بسیار مخرب باشند. آنها دست به تخریب خود، گروه و درمانگرهایشان می زنند.

در عین صحبت در مورد تخریب، نباید از نیروی باارزش و پر قدرت پرخاشگری غافل بود. این نیرو به عنوان عامل حرکت، عمل، تفکر و بسیار کمک کننده است. مدیریت این حس دشوار است، چرا که می تواند در دو مسیر سازنده و مخرب حرکت نماید. به بیان دیگر همواره جنگی در ذات بشریت بین تخریب خود یا حفظ بقایش وجود دارد.

فروید تعبیر و تفسیر درمانگر در اتاق درمان را راه حل این میزان تخریب می دانست. با این حال، اگر مسئله تخریب ناشی از فاکتورهای سرشتی یا فاکتورها و رویدادهای مخرب تربیتی در سال های اول یا دوم زندگی باشند، رویکرد درمانی فروید کارساز نخواهد بود. این افراد در درمان گروهی یا فردی همانند کودکانی هستند که در عین قدرت درک شناختی مناسب در مسائل، هنوز حال روانی و هیجانی خوبی ندارند. آنها معتقدند هنوز زندگی عذاب آوری دارند که باعث درگیری در اعمال مخرب می شود.این بیماران، قانون را زیر پا می گذارند، تقلب می کنند و دست به دزدی می زنند. به عبارتی، آنها برای تخریب خود حاضر به برهم زدن دنیا هستند.

افرادی که پاتولوژی پیش ادیپال دارند خطرناک هستند، چراکه آگاهی به دیگری و احساساتشان ندارند. زمانی‌که مرزها قابل تمایز نیستند، افراد متوجه نیستند که چه چیزی حس می کنند و چه کاری انجام می دهند. اگر فردی به این سطح پسرفت کند، پرخاشگری فعال شده و برای خود و دیگران تهدیدی قلمداد می شود. پسرفت به این سطح باعث روان‌پریشی، بیماری‌های روان‌تنی و اعمال تخریبی می شود.

بیشتر اوقات علت این میزان پرخاشگری مخرب، اصرار افراد در براورده شدن تقاضاها وآرزوهایشان می‌باشد. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تمامی آرزوهای‌مان برآورده نمی شوند. این امر در اتاق درمان نیز صدق می‌کند‌ و امکان ارضاء کامل آرزوها وجود ندارد. نیاز به توجه، شنیده شدن و درک شدن، مواردی است که در اتاق درمان برآورده می شوند.

راه درمان این گروه از بیماران، ارتباط کلامی کافی در اتاق درمان است تا از مسیر اعمال مخرب دور شوند.

این مراجعین به محیطی گرم و پذیرا برای برون‌ریزی کلامی تمامی احساسات منفی، عصبانیت و نفرت به درمانگر نیاز دارند؛ اما نباید تمامی خواسته هایشان توسط درمانگر ارضاء شود.

تمامی این مقدمات منجربه پذیرش، صحبت ، یادآوری و تفکر در مورد احساس درماندگی، بی ارزشی و خودتخریبی می‌شود. هر چند این احساسات تغییر نمی‌کند و در عین حال احساسات دیگری نیز در آنها برانگیخته می‌شود، اما در عین‌ حال در آنها جوانه‌های احساس امید به زندگی بهتر و امکان برقراری روابط مناسب‌تر با والدین و محیط اطراف، شروع به روییدن می کند.

 

( Reference: Discovering New Truths: How to channel Destructivity Hyman Spotnitz (1985

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *